بابت بیماریم خیلی نگرانم
چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۵۶ ق.ظ
بابت بیماریم خیلی نگرانم
باید زندگیمو خودم بسازم دلم نمیخواد بابت بیماریم سرخورده بشم
بالاخره این دوست و رفیق و همراه منه . درسته تا حدودی خاموش شده ولی عین اتیش زیر خاکستره ممکنه برگرده
دلم میخواد انقدر تو زندگیم پیشرفت کنم و مستقل باشم که خیالم بابت داشتن بیماریم راحت باشه . اون رفیق خوبی نیست گاهی میزنه منو داغون میکنه اما من میتونم رفیق خوبی براش باشم و کمکش کنم برنگرده
باید کاری بکنم . تلاش کنم . درس بخونم . مستقل بشم . قوی تر بشم .
دلم
نمیخواد مثل مادرم باشم هر چند مادرم شانس داشت چون پدرم کنارش بود ولی من
دوست ندارم منتظر شانس بمونم دوست دارم خودم زندگیه خودمو بسازم
۹۸/۰۵/۰۲